۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

اضطراب و برانگيختگي در ورزش


اضطراب و برانگيختگي در ورزش:

اصطلاحهاي اضطراب و برانگيختگي ، توسط نويسندگان ، هم در رسانه ها و هم در نوشتار علمي به جاي يكديگر به كار برده شده اند . براي مثال ايزوآهولا و هتفيلداصطلاح اضطراب را در همان متني به كار برده بودند كه برد و كري2 اصطلاح برانگيختگي را به كار برده بودند . اما در سالهاي اخير ، نويسندگان و پژوهشگران در روانشناسي ورزش ، متوجه شده اند كه اضطراب و برانگيختگي مترادف نيستند . آنها را به گونه اي متفاوت اندازه مي گيرند ، و در واقع ، فنون متفاوتي را بايد براي تعديل آنها به كار برد .

برانگيختگي از لحاظ سنتي به عنوان فرايندي فيزيولوژيكي تعبير و اندازه گيري شده است كه دامنه آن از حالت خواب تا هيجان بالا گسترده است .

برانگيختگي حتي در نوشتار اخير ، اغلب توسط تغيير در ميزان ضربان قلب و تنفس ، ميزان عرق كردن ، و اندازه گيريهاي فيزيولوژيكي ديگر ، تعيين مي شود . اما اكسندين و انشل جنبه هاي عاطفي برانگيختگي ، از جمله احساسهاي مثبت ، ( مثلاً ، هيجان ، خوشحالي ) و احساسهاي منفي (مثلاً ، ترس ، خجالت ، دست پاچگي ، و افسردگي ) را اندازه گيري كرده اند . اين گونه عواطف ممكن است همبستگي زيادي با پاسخهاي فيزيولوژيكي داشته باشند يا نداشته باشند . اضطراب نيز بر حسب ويژگيهاي بدني و شناختي اندازه گيري شده است . ايزوآهولا و هتيفلد ، ديدگاهي چند بعدي از اضطراب را اختيار مي كنند و مدعي هستند كه اضطراب داراي اساسي فيزيولوژيكي و هم رواني است. تلاشهاي اخير در اندازه گيري اضطراب حالت در ورزش عناصر شناختي و بدني را نيز منظور كرده اند. اضطراب شناختي در بردارنده ي نگرانيهاي منفي درباره ي عملكرد و احساسهاي ناخوشايند ديگر است. در حالي كه اضطراب بدني در بردارنده ي نشانه هاي واكنش هاي خودمختار مانند ناراحتي معده ، عرق كردن ، و افزايش ضربان قلب است . دست كم يك پژوهش ماهيت مستقل اضطراب شناختي و بدني را تأييد مي كند . براي نمونه ، انشل و ديگران مؤثر بودن راهبردهاي مقابله ي آزمودنيها بر عملكرد پرتاب نيزه ، عواطف ، و تنش عضلاني آنها بلافاصله بعد از دريافت بازخورد كلامي انتقادي ، بررسي كردند . در حالي كه راهبردهاي مداخله گر به عملكرد كاملاً بهتر و احساسهاي ناخوشايند (يعني اضطراب شناختي ) منتهي شدند ، تنش عضلاني ( يعني اضطراب بدني ) كه توسط الكتروميوگرافي (ثبت تغييرهاي الكتريكي توان عضله ) اندازه گيري شد تحت تأثير راهبردها قرار نگرفت.لندرز و باچراضطراب حالت را به عنوان گسترش بر انگختگي بالا در نظر مي گيرند . به گفته ي اين پژوهشگران ،

«زماني كه سطوح برانگيختگي بي نهايت بالا رود ، شخص واكنش هاي عاطفي نامطبوع تجربه مي كند اين حالت نازسازي را اغلب به عنوان استرس يا اضطراب حالت مي خوانند . بنابراين اضطراب ، اساساً واكنش عاطفي نامطبوع در برابر تحريك ( برانگيختگي) نظام عصبي خودمختار (يعني ، پاسخهاي فيزيولوژيكي خارج از كنترل مانند ضربان قلب ، ميزان تنفس ، و عرق كردن ) است . اخيراً گلدوكرين چنين استدلال كردند كه اضطراب را مي توان اثر عاطفي يا بعد شناختي برانگيختگي به شمار آورد. بنابراين با توجه به نوشتار موجود مي توانيم نتيجه بگيريم كه برانگيختگي اساساً پاسخي فيزيولوژيكي است ، در حالي كه اضطراب به طور عمده فرايندي شناختي است . اما اضطراب و برانگيختگي هر دو در بردارنده ي تظاهرات رواني و فيزيولوژيكي هستند . اضطراب در ورزش ، منعكس كننده ي احساسهاي ورزشكار مبني بر اين است كه ممكن است اشتباهي پيش آيد ، نتيجه ممكن است موفقيت آميز نباشد ، و يا ممكن است عملكرد به شكست بينجامد . شايد ورزشكار ، رقيب را برتر مي بيند يا مي دانيد كه عضوي از تماشاچيان ـ عضوي از خانواده ، داور ، دوست ، هم تيمي ، مربي ـ در حال ارزيابي كيفيت عملكرد اوست . اين برداشت ممكن است تهديدزا باشد ، به ويژه براي افرادي كه داراي اعتماد به نفس نسبتاً پايين ، عزت نفس پايين ، يا در گذشته بدون موفقيت بوده باشند . چنين افرادي را گاهي اوقات « بازيكن تمرين » يا « خفه شده ها » مي نامند . آنها گرايش بر اين دارند كه «خشكشان بزند» و يا هنگام مسابقه در مقايسه با تمرين به ويژه در موقعيت هاي فشار ، ضعيف عمل كنند . آنها به ندرت توان بالقوه ي خود را به فعل در مي آورند . اين به معني آن نيست كه اضطراب هميشه نامطبوع است . اضطراب اغلب در تيمي بي هيجان و بدون آمادگي مطلوب رخ مي دهد كه مساعد موفقيت است اما فراموش مي كند كه رقيبان نيز مي خواهند برنده شوند . سطوح اضطراب را بايد كنترل كرد نه اينكه حذف كرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر